جدول جو
جدول جو

معنی شتر روش - جستجوی لغت در جدول جو

شتر روش
شتر فروش از انواع بازیها، و نمایش های بومی استدر این بازی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شکم روش
تصویر شکم روش
اسهال، دفع مدفوع به صورت شل و آبکی که منجر به کم شدن آب بدن می شود، تردّد، بیرون روه، هیضه، شکم روه، زحیر، رانش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چتر روز
تصویر چتر روز
کنایه از آفتاب، غزاله، چراغ روز، چتر نور، اسطرلاب چهارم، چراغ سحر، طاووس آتش پر، خایه زرّین، سپر آتشین، گیتی پرور، چتر زرّین، طاووس مشرق خرام، طرف دار انجم، طاس زر، خایه زر، طاووس فلک، چتر زر
فرهنگ فارسی عمید
(اَ دا)
کنایه از کسی است که بظاهر خود را خوب وانماید و بباطن بد باشد. (برهان) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) :
کم شنیدم چو تو لتنبانی
ترفروشی و خشک جنبانی.
سنائی.
، ریاکار و منافق و محیل و مکار و غدار و شریر، خودبین. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ جُ شِ)
لبان. فروشندۀ شیر. که شیر فروختن پیشه دارد. لبنیاتی. (یادداشت مؤلف). فامی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شُ تُ رِ)
نام نوعی شتر کم موی بارکش است. (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده). رجوع به لوک شود، آدم بی قواره و بی ریخت و کسی را که پشم و پیله اش ریخته یا بر اثر بیماری و علل دیگر شکلی ناهنجار به خود گرفته است به شترلوک مانند کنند. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده)
لغت نامه دهخدا
(اِ کَ تَ / تِ بَ)
تاجر و فروشندۀ شکر. (ناظم الاطباء). آنکه شکر فروشد. که به فروش شکر پردازد:
پیرایه گر پرندپوشان
سرمایه ده شکرفروشان.
نظامی.
اگر نصیب نبخشی نظر دریغ مدار
شکرفروش چنین ظلم بر مگس نکند.
سعدی.
شکّرفروش مصری دیگر شکر نیارد.
سعدی.
شکّرفروش مصری حال مگس چه داند
این دست شوق بر سر وآن آستین فشانان.
سعدی.
شکرفروش که عمرش دراز باد چرا
تفقدی نکند طوطی شکرخا را.
حافظ.
، معشوق. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(چَ رِ)
کنایه از آفتاب عالمتاب است. (برهان) (مجموعۀ مترادفات). کنایه از آفتاب است. (انجمن آرا) (آنندراج). آفتاب. (ناظم الاطباء). چتر زرین. چتر زر. چتر سحر
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ رَ وِ)
شکم رو. اسهال. (ناظم الاطباء). پیچاک شکم. شکم روه. بیرون روه. اختلاف. تردد. اطلاق. (یادداشت مؤلف). اسهال. شکم رو. دفعمواد دفعی از روده به صورت مایع و مخلوط با ترشحات نسج پوششی روده به دفعات زیاد در شبانه روز. شکم روش اگر با خون آمیخته باشد آنرا اسهال خونی نامند و اگر با درد همراه باشد دل پیچه نامیده میشود. معمولاً در اسهال همه عوارض با هم دیده میشوند. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به شکم رو، اسهال و مترادفات دیگر شود
لغت نامه دهخدا
زر و سیم رایج و سره: نقره ما اگر چه شهر رواست پیش نقاد رای او شد رد 0 (شرف شفروه رشیدی)
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه شیر دوشد. یا ماشین شیر دوش. ماشینی که شیر را از پستان گاو و گوسفند بدوشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیر فروش
تصویر شیر فروش
کسی که شغلش فروختن شیر است لبنیاتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکم روش
تصویر شکم روش
اسهال، بیرون روی، پیچاک شکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکر فروش
تصویر شکر فروش
فروشنده شکر تاجر شکر، معشوق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شترحرون
تصویر شترحرون
شترخراسانی بختیشترحرون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترفروش
تصویر ترفروش
خوش ظاهر و بد باطن، آب زیر کاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیر وش
تصویر شیر وش
شیر مانند همچون شیر، شجاع متهور
فرهنگ لغت هوشیار
((~. رَ وِ))
دفع مواد دفعی از روده به صورت مایع و مخلوط با ترشحات نسج پوششی روده به دفعات زیاد در شبانه روز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شکم روش
تصویر شکم روش
اسهال
فرهنگ واژه فارسی سره
اسهال، پیچش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بار فروش، فروشنده
فرهنگ گویش مازندرانی
ظرفی سرگشاد جهت دوشیدن شیر
فرهنگ گویش مازندرانی
پسر هزار اسپ از شاهان پادوسبانی رستمدار تبرستان که مدت بیست
فرهنگ گویش مازندرانی
نهری که از رودخانه ی هراز آمل منشعب شود
فرهنگ گویش مازندرانی